آمریکا و وحشت از جهان چندقطبی
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۹۱۲۶۴
نشریه فارنپالسی در گزارشی مینویسد که «دولت بایدن برای نظم تک قطبیای تلاش میکند که دیگر وجود ندارد. آمریکاییها به جای تلاش بیهوده برای مرور گذشته، باید برای آیندهای چند قطبی آماده شوند.»
به گزارش ایران اکونومیست، نشریه فارن پالسی در گزارشی به قلم استفان والت آورده است: «پس از اینکه ایالات متحده از تاریکی جنگ سرد به درخشش دلپذیر لحظه به اصطلاح تک قطبی حرکت کرد، طیف متنوعی از محققان، صاحبنظران و رهبران جهان شروع به پیشبینی یا جستجوی فعالانه برای بازگشت به دنیای چند قطبی کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سوپرایز، سوپرایز؛ رهبران ایالات متحده موافق نیستند. آنها فرصتهای گسترده و موقعیت رضایتبخشی را که از قدرت اجتنابناپذیر ناشی میشود، ترجیح میدهند و از کنار گذاشتن موقعیت برتری بلامنازع بیزارند. در سال ۱۹۹۱، دولت جورج هربرت واکر بوش در آمریکا، یک سند خطمشی دفاعی تهیه کرد که خواستار تلاش فعال برای جلوگیری از ظهور رقبای همتا در هر نقطه از جهان بود. اسناد مختلف استراتژی امنیت ملی که توسط جمهوریخواهان و دموکراتها در سالهای بعد منتشر شد، همگی نیاز به حفظ برتری ایالات متحده را حتی زمانی که به بازگشت رقابت قدرتهای بزرگ اذعان دارند، تمجید کردهاند. چهرههای برجسته دانشگاهی هم به این موضوع توجه کردهاند. برخی استدلال میکنند که برتری ایالات متحده "برای آینده آزادی ضروری است" و برای ایالات متحده و جهان به طور یکسان خوب است.
من خودم به این دیدگاه کمک کردهام و در سال ۲۰۰۵ نوشتم که "هدف اصلی استراتژی کلان ایالات متحده باید حفظ موقعیت برتری خود تا زمانی که ممکن است، باشد." (اما توصیه من در مورد چگونگی دستیابی به آن هدف نادیده گرفته شد.)
گرچه دولت بایدن اذعان دارد که ما به دنیای چندین قدرت بزرگ بازگشتهایم، در دوران کوتاهی این نوستالژیک به نظر میرسد که ایالات متحده با رقبای همشان و برابر خود روبرو نشد. از این رو تاکید مجدد شدید آن بر «رهبری ایالات متحده»، تمایل او به تحمیل شکست نظامی به روسیه که آن را بسیار ضعیف میکند تا در آینده مشکل ایجاد کند و تلاشهایش برای خفه کردن رشد چین از طریق محدود کردن دسترسی پکن به ورودیهای تکنولوژیکی حیاتی و در عین حال یارانه دادن به صنعت نیمهرسانای ایالات متحده وجود دارد.
حتی اگر این تلاشها موفق شوند (و هیچ تضمینی برای موفقیت آنها وجود ندارد)، احیای نظم تک قطبی احتمالاً غیرممکن است. ما در نهایت به (۱) جهانی دوقطبی (با ایالات متحده و چین به عنوان دو قطب) یا (۲) نسخه غیرمتعادل چندقطبی که در آن ایالات متحده در میان مجموعهای از قدرتهای بزرگ نابرابر اما همچنان قابل توجه است، اول میشود و در این سناریو چین، روسیه، هند، احتمالاً برزیل و احتمالاً ژاپن و آلمان دوباره مسلح شدهاند.
اگر نظم جهانی آینده، نظمی چندقطبی غیرمتعادل است و اگر این نظمها بیشتر مستعد جنگ باشند، دلیلی برای نگرانی وجود دارد. اما چندقطبی بودن ممکن است برای ایالات متحده چندان بد نباشد، مشروط بر اینکه پیامدهای آن را بشناسد و سیاست خارجی خود را به درستی تنظیم کند.
برای شروع، بیایید این نکته را به رسمیت بشناسیم که تک قطبی برای ایالات متحده و بهویژه برای کشورهای نگونبختی که در دهههای اخیر بیشترین توجه را از جانب ایالات متحده گرفتهاند، چندان عالی نبوده است. دوران تک قطبی شامل موارد زیر است؛ حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، دو جنگ پرهزینه و در نهایت ناموفق ایالات متحده در عراق و افغانستان، برخی تغییر رژیمهای نابخردانه که منجر به ایجاد کشورهای شکستخورده منتهی شد، یک بحران مالی که سیاست داخلی ایالات متحده را به شدت تغییر داد و ظهور یک چین به طور فزاینده جاهطلبی که ظهورش تا حدی توسط اقدامات خود ایالات متحده تسهیل شد. اما ایالات متحده از این تجربه چیز زیادی یاد نگرفته است، زیرا هنوز به نوابغ استراتژیک گوش میدهد که اقداماتشان پیروزی واشنگتن در جنگ سرد را هدر داد و پایان تک قطبی را تسریع بخشید. تنها محدودیت در مورد اقدامات یک قدرت تک قطبی، خویشتنداری است و خویشتنداری چیزی نیست که کشور جنگجو مانند ایالات متحده به خوبی انجام دهد.
بازگشت چندقطبی، جهانی را بازسازی خواهد کرد که در آن اوراسیا دارای چندین قدرت بزرگ با توانهای متفاوت است. این کشورها احتمالاً با احتیاط به یکدیگر نگاه میکنند، مخصوصاً زمانی که در مجاورت یکدیگر باشند. این وضعیت به ایالات متحده انعطافپذیری قابلتوجهی برای تنظیم اولویتهای خود در صورت نیاز میدهد، درست مانند زمانی که با روسیه استالینی در جنگ جهانی دوم متحد شد و زمانی که در طول جنگ سرد با چین مائوئیستی همکاری کرد. توانایی انتخاب و گزینش متحدان مناسب، عنصر مخفی موفقیتهای سیاست خارجی گذشته ایالات متحده است؛ موقعیت این کشور به عنوان تنها قدرت بزرگ در نیمکره غربی به آن «امنیت رایگان» داد که هیچ قدرت بزرگ دیگری از آن برخوردار نبود و هر زمان که مشکلی جدی ایجاد میشد، ایالات متحده متحدی بسیار مطلوب بود.
در دنیای چندقطبی، دیگر قدرتهای بزرگ به تدریج مسئولیت بیشتری در قبال امنیت خود بر عهده خواهند گرفت و در نتیجه مسوولیتهای جهانی ایالات متحده را کاهش خواهند داد. حتی اگر چندقطبی جنبههای منفی خود را داشته باشد، تلاش برای جلوگیری از آن گران و احتمالاً بیهوده خواهد بود. بنابراین، به جای تلاش بیهوده برای مرور گذشته، آمریکاییها باید برای آیندهای چند قطبی آماده شوند. با این حال اشتباه نکنید؛ برای ایالات متحده و شاید کل جهان، آینده چند قطبی بدون جنبههای منفی قابل توجه نیست.»
منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: جو بایدن
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: جو بایدن برای ایالات متحده ایالات متحده قدرت بزرگ چند قطبی تک قطبی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۹۱۲۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گزینههای آمریکا در برابر بلندپروازیهای اتمی عربستان
عربستان سعودی هنوز زیرساخت هستهای قابل توجهی ندارد، اما در حال ساخت یک رآکتور تحقیقاتی هستهای کوچک در حومه ریاض و ساخت موشکهای بالستیک با کمک چین است. - اخبار بین الملل -
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از میدل ایست نیوز، سال گذشته میلادی(2023)، کمتر از یک ماه پیش از عملیات طوفان الاقصی در 7 اکتبر همه چیز تغییر کرد، اسرائیل و عربستان سعودی در حال مذاکره برای عادی سازی روابط بودند. پس از دههها روابط سرد، هزینهای که اسرائیل باید برای صلح با عربستان پرداخت میکرد مسلماً بالا بود: علاوه بر تضمینهای امنیتی ایالات متحده آمریکا و حداقل امتیازات نمادین اسرائیل در مورد حاکمیت فلسطین، مذاکرهکنندگان سعودی خواستار دستیابی به فناوری هستهای غیرنظامی بودند.
با ادامه جنگ اسرائیل و مقاومت فلسطین، در حالی که افکار عمومی عرب، از جمله خود سعودیها، از کشتار مردم فلسطین به دست رژیم صهیونیستی خشمگین هستند، حتی اگر مقامات سعودی علاقهمند به گفتوگو با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل باشند، به احتمال زیاد مذاکره برای صلح پایدار غیرممکن خواهد بود.
از آنجایی که ایالات متحده به چگونگی ارتقای ثبات در خاورمیانه، چه در طول جنگ غزه و چه پس از آن، میاندیشد، موضوع برنامه هستهای عربستان سعودی مسئله مهمی است. اگر واشنگتن امیدوار است که روابط عربستان سعودی را با اسرائیل عادی کند، باید به خواستههای ریاض برای همکاری هستهای غیرنظامی تن بدهد – تحولی که میتواند به طور چشمگیری تصویر امنیت منطقه را تغییر دهد.
اگرچه عربستان سعودی هنوز زیرساخت هستهای قابل توجهی ندارد، اما در حال ساخت یک رآکتور تحقیقاتی هستهای کوچک در حومه ریاض و ساخت موشکهای بالستیک با کمک چین است.
اگر چه عربستان سعودی ممکن است در شرایط کنونی به توسعه هستهای غیرنظامی پایبند باشد، اما با توجه به تهدیدهایی که در منطقه حس میکند، ممکن است وسوسه شود که در آینده به سمت برنامههای هستهای نظامی حرکت کند. ایالات متحده باید برای کاهش این خطر تلاش کند که خطمشی دشواری برای واشنگتن است: چرا که اگر واشنگتن همکاری زیادی با سعودیها نداشته باشد ممکن است حمایت عربستان برای عادیسازی روابط با اسرائیل را از دست بدهد و آمریکا نفوذ خود را به رقبایی مانند چین واگذار کند.
اما اگر آمریکا از برنامه غنیسازی هستهای عربستان سعودی، بدون قید شرط ،حمایت کند آن وقت ریاض میتواند از این فرصت برای توسعه یک برنامه تسلیحات هستهای استفاده کند؛ لذا به نظر می رسد، واشنگتن باید جاهطلبیهای هستهای مسالمت آمیز عربستان سعودی را بپذیرد، اما بر اقدامات قوی و مقررات سختگیرانه برای جلوگیری از اشاعه تسلیحات هستهای از سوی سعودیها و جلوگیری از یک مسابقه تسلیحاتی منطقهای پافشاری کند.
نمونههای گذشته مانند کره شمالی، و لیبی نشان داد که برنامه هستهای غیرنظامی کشورها میتواند راهی برای توسعه سلاحهای هستهای باشد و این موضوع در مورد عربستان سعودی هم صدق می کند. برخورداری از فناوریهای با کاربرد دوگانه در یک برنامه غیرنظامی، مانند قابلیتهای غنیسازی، میتواند عربستان سعودی را قادر کند تا از طریق انحراف و پنهانکاری، قابلیتهای هستهای خود را به سمت کاربردهای نظامی ارتقا دهد. این قابلیت هستهای نهفته میتواند بهعنوان ابزاری برای چانهزنی یا رفتار خصمانه مورداستفاده قرار گیرد.
تعدادی از عوامل؛ از جمله تمایل به تقویت امنیت ملی، بازدارندگی از دشمنان احتمالی، و افزایش نفوذ ژئوپلیتیکی میتواند عربستان سعودی را به دستیابی به تسلیحات هستهای سوق دهد، اما انگیزه اصلی احتمالاً میتواند رقابتهای منطقه با همسایگان از جمله ایران باشد؛ اما در حال حاضر، به نظر میرسد ایران تصمیم گرفته است که گام بعدی را برندارد و برنامه هستهای خود را به نظامی شدن سوق ندهد.
واشنگتن میتواند نقش تعیینکنندهای در اینکه آیا عربستان سعودی به سلاح هستهای دست یابد یا خیر، ایفا کند، اما یک سؤال اساسی باقی میماند: ایالات متحده آمریکا تا کجا حاضر است از عربستان سعودی محافظت کند؟ آیا ایالات متحده به ریاض ضمانتهای امنیتی قاطعانهای مانند تعهد به قرار دادن عربستان سعودی زیر چتر هستهای خود میدهد؟ آیا آمریکا حاضر است یک اتحاد امنیتی رسمی مشابه آنچه که در اروپا یا شرق آسیا دارد با عربستان امضا کند؟ اگرچه گفتوگوهای مداوم در مورد یک رابطه دفاعی رسمی وجود دارد، اما توافق امنیتی بین ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی هنوز قطعی نیست و با نقطه نهایی فاصله زیادی دارد. بهویژه اینکه احتمال پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری وجود دارد.
فراتر از یک اتحاد امنیتی، آمریکا میتواند ریاض را به امضای «توافقنامه 123» برای همکاری هستهای وادار کند. این قراردادها نام خود را از بخشی از قانون انرژی اتمی آمریکا گرفته است که بر اساس آن امکان دسترسی به فناوری هستهای غیرنظامی آمریکا در ازای تعهد صریح طرف مقابل به خودداری از تولید تسلیحات فراهم میکند. ایالات متحده در خصوص این توافقات به صورت موردی با 47 کشور از جمله برزیل، ژاپن و ترکیه مذاکره کرده است. این توافق نامهها معمولاً یک کشور را ملزم میکند که به پادمان های آژانس بین المللی انرژی اتمی پایبند باشد، سطح غنیسازی را محدود کند و سوخت هستهای مصرف شده را به ایالات متحده بازگرداند تا از بازفرآوری مواد تسلیحاتی جلوگیری کند. شاه بیت طلایی توافقنامه 123 ممنوعیت کامل غنیسازی است.
با اینحال، یکی از موانع چنین توافقی، تمایل ریاض به غنیسازی اورانیوم در داخل برای تولید برق هستهای، بهجای تکیه بر اورانیوم غنی شده در خارج است. اگر ایالات متحده قادر به مذاکره در مورد ممنوعیت کامل غنیسازی نباشد و تمایلی به دادن امتیازات دیگر نداشته باشد، ممکن است عربستان سعودی برای کمک به فناوری هستهای به کشورهای دیگر مانند چین متوسل شود که منجر به ازبینرفتن شفافیت در مورد فعالیتها و تأسیسات هستهای این کشور و ازدسترفتن نفوذ ایالات متحده خواهد شد.
بنابراین، برای جلوگیری از چرخش عربستان به چین، ایالات متحده آمریکا ممکن است نیاز به مصالحه داشته باشد. واشنگتن میتواند پیشنهاد ساخت تأسیسات غنیسازی اورانیوم در عربستان سعودی را بدهد که به ریاض اجازه میدهد تا کنترل بیشتری بر زنجیره تأمین سوخت هستهای خود و کاهش وابستگی آن به تأمینکنندگان خارجی داشته باشد. ایالات متحده همچنان میتواند بر تدابیر محکم برای جلوگیری از توسعه برنامه نظامی عربستان سعودی پافشاری کند. برای مثال، میتواند تقاضا کند که هر تأسیسات غنیسازی، توسط متخصصین آمریکایی اداره شود یا سازوکار خاموشکردن از راه دور را نصب کند. اما واشنگتن باید در مورد چنین مفادی چشمانداز روشنی داشته باشد: این اقدامات مطمئناً خطر گسترش سلاحهای هستهای عربستان را کاهش میدهد، اما آنها را از بین نمیبرد.
ضرورت دارد که آمریکا از همان ابتدا برای محدودکردن توانایی عربستان سعودی برای توسعه برنامه تسلیحات هستهای، تلاش کند. واشنگتن نمیتواند تأخیر را تحمل کند.
بهعنوان جایگزینی برای غنیسازی عربستان، واشنگتن میتواند عرضه مطمئن اورانیوم غنیشده را برای رآکتورهای عربستان تضمین کند و نیاز این کشور به تأسیسات غنیسازی داخلی را از بین ببرد. احتمالات؛ از تعلیق طولانیمدت غنیسازی داخلی عربستان تا فعالیت تأسیسات غنیسازی زیر نظر متخصصین ایالات متحده بهجای پرسنل سعودی، همچنین تا مکانیسمهای خاموشکردن از راه دور در صورت تصاحب احتمالی، متغیر است.
واشنگتن میتواند ممنوعیت غنیسازی را بهعنوان بخشی از همکاری دفاعی دوجانبه شرط کند. این میتواند به شکل یک ممنوعیت رسمی امضا شده توسط ریاض، یا یک سند تکمیلی غیرالزامآور همراه با یک توافق رسمی باشد که حاوی یک ماده اضافی است که در آن عربستان سعودی موافقت میکند زیرساخت چرخه سوخت را ایجاد نکند.
این رویکرد به ریاض اجازه میدهد تا حق فنی غنیسازی را حفظ کند، اما از قبل موافقت میکند که از آن استفاده نکند. با توجه به تهدیدها در منطقه، تقویت توافق امنیتی ایالات متحده و عربستان سعودی همچنان اولویت اصلی عربستان و عاملی برای محدودکردن جاهطلبیهای هستهای آن خواهد بود.
سیاستگذاران آمریکایی باید به همتایان سعودی خود بر مزیتهای فناوری رآکتورهای آمریکایی نسبت به فناوری چین و روسیه تأکید کنند و بر مزایای فنی و پایبندی به استانداردهای ایالات متحده آمریکا برای برنامههای هستهای و تقویت شفافیت، تأکید کنند. آنها همچنین باید از عربستان بخواهند تا به حفظ نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین ،که مشخصه آن هنجارها و همکاری است، متعهد باشد. اگر واشنگتن نتواند به ریاض پیشنهادی قانعکننده بدهد، خطر ازدستدادن هرگونه نفوذ بر تواناییهای هستهای عربستان سعودی وجود خواهد داشت.
انتهای پیام/